شرق نشینان sharghneshinan

یک گروه هنری در ایران an art group in iran

شرق نشینان sharghneshinan

یک گروه هنری در ایران an art group in iran

نوشته هایی با موضوعیتِ نمایش، تئاتر، مجسمه سازی، گرافیک، شعر، ادبیات و ....هنر

پیام های کوتاه

طبقه بندی موضوعی

نویسندگان

پیوندها

۲۳ مطلب توسط «علی بیگدلی» ثبت شده است


میخواستم چیزی بنویسم

اما

دستانم قلبم را گرفت

فشرد

و تنها تو را نِـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گریست....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۰۸
علی بیگدلی


آیا دیده ایم گریه بید را  در آغوش سرو؟

آیا شنیده ایم صدای سرو را به راه باد؟

آیا نشسته ایم به انتظار صبای صبح؟

آیا دیدگانت را بسته ای به خویش؟

.

می دانمت، تو را می دانمت

.

می دانیم

سرو خرامان منی، برکه  ی بید منی، این اشکها برای ماست، هر لحظه تسکین منی

.

یادت آمد من تو را جان، تو مرا جانم فدا یا من تو را

یادم آمد قصه های هر شب تو زیر آن بید، زیر آن ماه، زیر چشمان خدا

.

. آآآآآآآآآآه....... نفس بالا نمی آید خدا ی من

سرم آرامشی دائم نمی گیرد خدای من

عجب بیدی ، عجب سروی که نیلوفر از او تا ماه پل بسته است

عجب .... دیدگانت را....

به هنگام صدای آآآآآآآآآه ..... نبینم قد سروت را کمان گشته است

تو را من جان ام  و درمان

تویی من را نگاهی دائم و گریان

بخند آرامش دائم، بخند صبح صبا پویم

بخند ای تا همیشه، زندگی بخشان

بخند، اینجا و هر جایی تویی جاری

خدا جاریست....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۳۹
علی بیگدلی


چه پیچیده میپیچانیمان به پیچش خویش

مگر لالایی نمیدانیم که برای خواب، خفه کردن خویش میدانی

نکند واقعیت و درد را از یاد برده ایم

یا حقیقت را چیزی جز درد بپنداریم؟

کجای معرکه افتاد کلاه

آنگاه که بازیگر صحنه را غرق سوت می کردی که حال سرما به سر شده ای و دست به دستمال همچون رقصنده ای دور خود می چرخی؟

انگار واقعیت این است: " برای پرداخت قبض 400هزار تومانی آب مصرفی در یک ماه" پول لازم است، پول

و هیچ گاه نمی توانم شیرهای توالتو حمام و آشپزخانه را که سهمی دارند مسدود کنم

چون خوردن یا نخوردن

تمیز یا کثیف بودن

و حتی ، رویم به دیوار ریدن یا .... درد دارد درد

به، که کجابی قافله ایم که شازده ی کوچک قصه ها دیگر با دسته پرندگان وحشی به زمین هبوط نمی کند.

هه، خنده دارم، میخواهم بخندم...... به وسعت خدا دلتنگ انسانم

باران می آید باران و هر کس گوشه ای برای خویش خیس می شود

و اشک اشک اشک...

دلتنگم دل تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــنگ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۲ ، ۲۰:۵۱
علی بیگدلی


از سراسیمگی ات سر نخوری

نسپاری سر خود بام جهان

سوت داور که زند بر تو ندا

می شوی سر به هوا رو به خدا

تو که اینقدر مادر بودی

با ما بمان تا که شوی مرد نهان

دگنک نیست، که فحش ات می دهم

فحش مال تو و دوری تو

از من و از،

 هر چه بلاست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۱۲
علی بیگدلی

یکی به نعل

یکی به میخ

به میخ سر

به نعل تو

که روزگار چنین برای او نوشت:

بشین، برو ، بیا ، ببین، بخور، و تمام عکسهایش

و تنها نگفت نمیر

وامروز که تو میخواهی با آن کی باشی که خود خواستی و خدا

انگار که به او می گوئیم بمیر

از اینجا به بعد میخوام ساده بگم، یعنی اینکه مامانها یه روز جزوشونیم، عضوشونیم، یه روز دیگه ازشون کنده میشیم بچشون میشیم، همه کاری می کنند غیر اینکه بکشنمون یا مرگ برامون بخوان

بزرگ میشیم، البته میگن بزرگتون کردیم

بعد میخوای ازدواج کنی

یعنی یه عشق که توش نمی تونه بگه برو، بیا ، بشین ، بخور (مامانو میگم)

بعد هم باید دل بکنه، هم باید خودشو گول بزنه، هم باید راضی باشه، اما در این صورت تو دیگه بچش نیستی

دعوا سر کلمه ای یه که فرق بین بچه و فرزنده

واسه مامانا همیشه بچه باید بچه باشه تا بتونه بلاهایی رو که روزگار و جنسیتش و شیفتگی شو و غرور و .... سرش آورده با تحکم برای بچه بخواد، البته تحکم نیستا، یه جور از خود گذشتگی یه زیاده، اما اینکه نمیزارن بچه، فرزند بشه میشه تحکم. آخه بچه تا زمانی بچه است که کوچولوئه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۲ ، ۱۹:۰۸
علی بیگدلی

با توام

با تو

         مرد روزهای سخت.

با توام که حرمت شکستی

بهانه ساختی به  بهای اینکه زخم هایم از کجاست

از هر جا که برای آرام تو بود

نبود؟

بود بود بود

اما جای خالی دستت بر سرم هنوز باقی است

جای خالی آغوش هنوز بر میانه آغوش اشکها باقی است

جای خالی نگفته هامان خالی است

تبرئه نیست

که دادگاه

خودیم

قاضی خداست

تبر به دست، می زنی به هر سوی

ریشم زدم

سبیل گذاشتم به قد تبر

تیر که از چله رها می کنی باید به جایی نشیند مرد

باید

چرا خود سپر کردی که زخم هم از خویش خورم هم از غیر

هم از خویش خوری هم از غیر

هم از خویش خوریم.....

واااااای نگو

 

به طلوع چشم دوختن

گذشت از شب می خواهد

بگذر، بیا و ببخش مرد وار

رازش به پهلویم بشکن

دنده ام بیرون بکش

به خدایمان بسپار

حوایم شو

هوایم شو

 

             کجایی مرد که تکیه گاه می خواهم که گاه تکه ای می خواهم که گاه، تا نهایت زمان طول می کشد

تا نهایت خدا

تا ......
گذشته را بخشش لازم است، بخش کن دو بخش است

دستت محکم به میز مقابل بکوب

بخ-شش

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۳۷
علی بیگدلی

اثری از رضا آشفته درباره شیوه های کارگردانی اگوستو بوآل در

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۵۴
علی بیگدلی


در جشنواره تهران- مبارک اجرا شده است و در ادامه مطلب متن آن را شاهدید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۴۰
علی بیگدلی


غریبانه دلتنگیم

و نیستیم که اندازه کنیم قدرش را

چراغ که خاموش است، شمع پادشاه غریبانگی است

غریبانه دلتنگم، که چراغ خاموش کردم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۳۴
علی بیگدلی


نمایشنامه ای با موضوع ورود امام رضا (ع) به نیشابور (رضوی) که در ادامه مطلب شاهد آن خواهید بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۲۸
علی بیگدلی