شرق نشینان sharghneshinan

یک گروه هنری در ایران an art group in iran

شرق نشینان sharghneshinan

یک گروه هنری در ایران an art group in iran

نوشته هایی با موضوعیتِ نمایش، تئاتر، مجسمه سازی، گرافیک، شعر، ادبیات و ....هنر

پیام های کوتاه

طبقه بندی موضوعی

نویسندگان

پیوندها

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است


غریبانه دلتنگیم

و نیستیم که اندازه کنیم قدرش را

چراغ که خاموش است، شمع پادشاه غریبانگی است

غریبانه دلتنگم، که چراغ خاموش کردم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۳۴
علی بیگدلی


گیجم به مانند فواره ای که می رسد به ماه

سیاهم، در هم، به سیاهی نگاه کودکی به خورشید از پس تخسی اش

 و تو

و من

ایستاده ایم منتظر معجزه ای که خودیم

به انتظار خود ثانیه سال می کنیم

حال چال می کنیم

اه که این ستاره ها چه زود سرخ می شوند، رو به قبله فرو افتاده، سجده کنان، تسبیح به دست

هبوط می کنند

آه که این ستاره ها چرا چرا چرا خاموشی طلبند

من نه از برای خویش که برای تویی که خویشتنی بی کس مانده ام

تو نه برای خود که برای من از دیدن ات می هراسی که منی

سزاست سزاست که صدا به گوش نرسد از بس که پر صدا به گوشمان حنجره می درند

پنجره ببند

گریه، بی صدا، می بندد پنجره ی نگاه را

آهسته آهسته نفس نفس

و تو ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۲۲
علی بیگدلی


بَه چه فانوس گرفتست به دست

بَه چه زیبا می زند یا می کند، دست اش به دست

آن یکی ساعت که تندش بود هر دم لحظه اش

او همان بود و هم اکنون خواب کرده بَرده اش، دنیای دور، در کنار مرزِ هر دَم مُردن ام

اَه که چه رخوت گرفتست این زمان سنجِ مرا

اَه چه دست دست کردنی بگرفته این فانوس دست

یخ گرفتست  این زمان هر ساعتی، از  رفتنت

قلب من سخت گرفتست به آهنهای سرد، چشم خود را

تا که باز آیی دوباره همسرم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۱ ، ۱۵:۳۳
علی بیگدلی